نگاهي به پديدة وحي در انديشة امام خميني(ره)

پدیدآورید‌الله دادجو

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 852 بازدید
نگاهي به پديدة وحي در انديشة امام خميني(ره)

يدالله دادجو

از ديدگاه امام خميني(ره)، پديدة وحي از اموري است كه دستيابي به آن براي انسان‌هاي عادي مقدور نيست، بلكه پي بردن به اسرار اين شعور مرموز تنها براي برخي از انسان‌ها كه خود گيرندة آن كه همان پيامبران بزرگ هستند و يا كساني كه توسط انبيا دستگيري شده‌اند؛ مانند اولياي الهي، امكان‌پذير است. ايشان مي‌فرمايند: اين از لطايف معارف الهي و از اسرار حقايق ديني است كه ديگران نمي‌توانند از طريق كشف و شهود و راه‌هاي علمي از اين لطيفة الهي مطلع شوند. تنها كامل‌ترين و برترين اوليا كه شاخص‌ترين و برجسته‌ترين آنها پيامبر اسلام است از چنين استعداد و قوه‌اي برخوردار است و مي‌تواند وحي را به نحو كامل دريافته و تلقي كند و بشناسد. پس از آن حضرت، اوليا و اهل معارف با مدد آن حضرت مي‌توانند از اسرار وحي آگاه شوند؛ چرا كه به اعتقاد امام(ره) مشاهدة اين حقيقت تنها با وصول به عالم وحي و خروج از عوالم امكان تحقق مي‌يابد،1 بنابراين معمار انقلاب مي‌گويد: "قلب‌هايي كه در مسير سلوك معنوي و سفر باطني به سوي حق مهاجرت مي‌كنند و از منزل تاريك نفس مي‌گذرند و انيت و انانيت را زير پا مي‌گذراند دو دسته‌اند: يك دسته پس از پايان بردن سفر الي الله، مرگ، آنها را در مي‌يابد و آنان در همين حالت جذبه و فنا و موت باقي مي‌مانند اينان اجرشان علي الله و هو الله است. گروه دوم، آنهايي هستند كه پس از تماميت سير الي الله و في الله قابليت آن را دارند كه به خود رجوع كنند و حالت صعود و هوشياري و توجه به آنان دست دهد و اينان به حسب تجلي به فيض اقدس كه "سر قدر" است، تقدير براي استعدادشان شده و اينها را براي تكميل بندگان و آباداني سرزمين‌ها انتخاب كرده‌اند و اينها كساني هستند كه شايستگي دريافت و تلقي وحي الهي را دارند."2

مراتب نزول وحي

بي‌ترديد وحي الهي در فرآيند نزول تا رسيدن به عالم ظاهر، بايد مراحلي را طي كند، تا در نتيجة طي اين مراحل، گيرندة وحي بتواند سرانجام به دريافت وحي الهي به طور مستقيم و بي‌واسطه يا از پشت پرده‌اي (فرشته‌اي)، وحي الهي را تلقي و دريافت نمايد. امام راحل (قدس سره) بر اين عقيده است: "كساني شايستگي دريافت وحي را دارند كه خداوند تعالي آنان را براي برقراري ارتباط خاص با خود؛ يعني واسطة بين جهان عالم ظاهر و جهان غيب برگزيده است؛ اينان پس از اتصال به حضرت غيب و رجوع به حقايق اعيان و كشف سر اعيان و اتصال به حضرت قدس، سفرشان را الي الله و الي السعاده نمايند و مخلع به خلعت نبوت شوند و اين كشف وحي الهي است. قبل از تنزل به عالم وحي جبرئيلي و پس از آنكه از اين عالم توجه به عوالم نازله كردند، كشف آنچه در اقلام عاليه و ارواح قدسيه است، نمايند به قدر احاطة علميه و نشئة كمالية خود كه تابع حضرات اسمائيه است و اختلاف شرايع و نبوات بلكه جميع اختلافات از آنجاست."3 سپس در مقام نزول وحي گاهي حقيقت غيبي و سريري قدسي كه در حضرت علمي و اقلام و الواح عالي مشهود شده، از طريق غيب نفس و سر روح شريف گيرندگان وحي الهي، يعني انبياي عظام، توسط فرشتة وحي، كه حضرت جبرئيل در قلب مبارك ايشان تنزل مي‌كند و وحي الهي را القاء مي‌كند. گاهي نيز تنزل وحي به اين صورت است كه فرشته وحي، جبرئيل امين،(تمثل مثالي) پيدا مي‌كند و از مكمن غيب توسط آن حقيقت غيبي تا مشهد عالم شهادت آشكار مي‌شود و سرانجام آن حقيقت ماورايي و لطيفة الهي، يعني وحي را در هر نشئه‌اي از نشآت تنزل مي‌دهد به گونه‌اي، كه صاحب وحي آن را ادراك و مشاهده مي‌كند كه البته اين ادراك و مشاهده در هر نشئه‌اي متفاوت است. در حضرت علميه به گونه‌اي در حضرت اعيان به طوري و در حضرت اقلام به طوري و در حضرت الواح به صورتي و در شهادات مطلقه نيز به صورت ديگر است.4
به طور كلي امام خميني (قدس سره) بر اين عقيده است كه "براي دستيابي به وحي و شعور مرموز براي هر صاحب شريعت، چهار سفر ضروري است. ليكن در عين حال بايد توجه نمود كه مراتب و مقامات گيرندگان وحي با يكديگر تفاوت دارد؛ از اين رو، بعضي از پيامبران و رسولان از مظاهر اسم رحمانند. چنين فردي در سفر اولش ظهور اسم رحمان را در همة عالم مشاهده مي‌كند و در پايان سفر دوم خواهد ديد كه همة اشياء در اسم الرحمان مستهلك‌اند. سپس به هنگام بازگشت از اين سفر با رحمت و وجود رحماني به اين جهان بازمي‌گردد و دورة نبوتش محدود مي‌شود. و همين گونه است مظاهر ديگر اسماء الهي بر حسب اختلافاتي كه براي آنان در حضرت علمي است، تا برسد به مظهر اسم الله كه او در پايان سفر اولش، ظهور حق را با همه شئونش مشاهده مي‌كند و هيچ شأني از حق تعالي او را از شأن ديگر باز نمي‌دارد. سفر دوم به اين صورت پايان مي‌يابد كه همة حقايق را در اسم جامع الهي مستهلك ببيند، بلكه خود وي نيز در احديت محض مستهلك مي‌شود. پس با وجود جامع الهي به سوي خلق باز مي‌گردد در حالي كه نبوت ازلي و ابدي و خلافت ظاهري و باطني را داراست."5
امام راحل(ره) در بيان سفرهاي چهارگانه مي‌گويد: "از نگاه من سفر اول كه سفر از خلق به سوي حق مقيد است بدين صورت است كه سالك بايد نخست، حجاب‌هايي را كه جنبة يلي الخلقي دارد، از ميان بردارد و جمال حضرت حق را مشاهده كند؛ به عبارت ديگر، مشاهدة جمال حق به آن است كه وجه حضرت حق و وجه الله در نزد او منكشف مي‌شود و پايان اين سفر آن است كه همة خلق را ظهور حضرت حق مي‌بيند و همه چيز را آيات او مي‌داند سپس سفر اول او پايان يافته است. سفر دوم شروع مي‌شود، يعني سفر از حق مقيد به حق مطلق در اين سفر هويات وجودي در نزد او اضمحلال پيدا كرده و تعين‌هاي خلقي به طور كلي در نظر او مستهلك مي‌شود و با ظهور وحدت تام، قيامت كبري برپا مي‌شود و حق تعالي با مقام وحدانيت براي او تجلي مي‌كند. در اين مقام است كه اشياء را اصلاً مشاهده نمي‌كند و از ذات و صفات و افعال خود فاني مي‌شود. در اين مرحله اگر عنايت الهي در مقام تقدير استعدادها شامل او شده باشد چنان كه شيخ عربي گفته است: قابل نمي‌شود مگر از ناحية فيض اقدس و خداي تعالي او را به خويشتن باز مي‌گرداند و سفر سوم را آغاز مي‌كند اين سفر از حق به سوي خلق به واسطة حق است، يعني سفر از احديت جمعي به حضرت اعيان ثابته. در اين سفر حقايق اشياء و كمالات آنان و كيفيت ترقي‌شان به مقام نخستين‌شان و بازگشت آنان به وطن اصلي‌شان براي او منكشف مي‌گردد ولي تا در اين سفر است، نمي‌تواند پيغمبر باشد و حق تشريع ندارد؛ چرا كه هنوز به سوي خلق در نشآت عيني بازنگشته است. سفر چهارم شروع مي‌شود و در اين سفر از اعيان ثابته به سوي خلق، يعني به سوي اعيان خارجي و به وسيلة حق، يعني به وجود حقاني خودش در حالي كه در همه چيز جمال حق را مشاهده مي‌كند و مقاماتي را كه اعيان خارجي در نشآت علمي دارد و مي‌شناسد و راه سلوكشان را به حضرت اعيان و بالاتر مي‌داند و از كيفيت وصول آنها به وطن اصلي‌شان آگاه است و در اين سفر است كه دين و شريعت مي‌آورد و احكام ظاهري بدني و احكام باطني قلبي جعل مي‌كند و از خداي تعالي و صفات و اسماء و معارف حقه به اندازه‌اي كه اهل استعداد مي‌توانند دريافت كنند، خبر مي‌دهد."6

درك وحي با مكاشفه و مشاهدة تامة الهي

امام راحل (قدس سره) مي‌فرمايد:" ادراك وحي، يك ادراك عقلي نيست و از طريق برهان نيز دست يافتني نيست بلكه از راهكار مشاهده قابل ادراك است منتها از طريق مشاهده با چشم، مشاهدة نفس و مشاهده با عقل، درك آن امكان‌پذير نيست. زيرا مشاهده توسط قلب نبي، كه قلب عالم است صورت مي‌گيرد. ايشان تأكيد مي‌كنند كه اين حقيقت با علوم رسمي براي كسي حاصل نمي‌شود حتي با معارف قلبي و مكاشفة عيني تحقق نمي‌يابد و اين علوم رباني تنها از طريق مكاشفة تامة الهي براي ذات نبي مكرم اسلام(ص) حاصل‌شدني است، در محفل انس(قاب قوسين) و در خلوتگاه سر مقام(او ادني) كه دست بشر از آن كوتاه است. پس وحي الهي تنها با عروج قلب ولي مقرب خداوند با طي منازل و مراحل عالي و نيل به مقام مكاشفة تامة الهي دسترسي پذير است."7
در تلقي وحي بين گيرندة وحي و جبرئيل امين تناسب لازم است. چنانكه مي‌دانيم و از قرآن كريم و روايات معصومان نيز بهره گرفته‌ايم براي ما روشن شده است كه وحي تنها اختصاص به پيامبران الهي ندارد و آسمان، زمين و اجزاي بدن انسان تحت تسلط وحي بوده و همگان از هدايت آن برخوردارند. در بين حيوانات، زنبور عسل شاهد بارزي است كه قرآن كريم به آن با تعبير (اوحي الي النحل) برخورداري از وحي را نمايان مي‌كند. از انسان‌هاي غير پيامبر كه وحي به آنان نازل شده است مي‌توان به وجود مبارك حضرت فاطمة زهرا(عليها السلام) اشاره كرد. امام راحل مي‌فرمايد: "آمدن جبرئيل چيز ساده‌اي نيست و اين گونه نيست كه جبرئيل براي هر كسي ممكن باشد، بيايد در حقيقت تناسبي لازم است بين روح كسي كه جبرئيل مي‌آيد و مقام جبرئيل كه روح اعظم است كه اين تناسب تنها بين جبرئيل و انبيا در درجة اول بوده است." امام راحل مي‌افزايد: "آمدن جبرئيل براي امامان معصوم(عليهم السلام) را من نديده‌ام كه در روايات وارد شده باشد، فقط براي حضرت زهرا(سلام الله‌عليها) جبرئيل به طور مكرر در طول هفتاد و پنج روز وارد شده و مسائلي كه در آينده براي فرزندان و نسل او قرار بود پيش بيايد بيان و بازگو كرده است." 8 از رويكرد امام(قدس سره) اين فضيلت (نزول وحي) برحضرت زهرا (سلام الله عليها) از شرافت خاصي برخوردار و از تمام فضايل آن حضرت با عظمت‌تر و بزرگتر است. وي در جاي ديگر مي‌افزايد: "اين موجودات طبيعي نمي‌توانند به ماوراء طبيعت دسترسي داشته و آن را بفهمند و راهي به آن عالم ندارند مگر از راه وحي كه همه عالم در تحت سيطره‌اش است؛ چون انسان مانند ساير حيوانات نيست كه محدود به حيات طبيعي و دنيايي باشند، بلكه علاوه بر حيات طبيعي، داراي حيات بعد از آن نيز هست كه حيات صحيح انسان است؛ از اين رو مردم براي پيدا كردن راه صحيح، نيازمندند كه از طريق وحي به معارف و دانش‌هاي لازم بهره‌مند شده و گزارش‌هاي لازم را براي حيات سعادتمندشان دريافت دارند.9

فرشتة وحي درنگاه امام راحل(قدس سره(

از برخي بيانات حضرت امام(ره) چنين بر مي‌آيد كه فرشتگان الهي داراي صنف‌هاي متعدد و حقيقت آنها نيز در نزد محدثان و محققان مورد اختلاف است. تمام حكما و محققان و بسياري از محققان فقها قائل به تجرد آنها بوده و براي آن برهان متين نيز اقامه كرده‌اند. وي مي‌فرمايد: "حق در نزد من و آنچه با عقل و نقل موافق است اين است كه ملائكة الهي داراي اقسام زيادي هستند كه بسياري از آنها مجرد و بسياري ديگر جسماني برزخي هستند و اصناف آنها به حسب تقسيم كلي آن است كه گفته‌اند: موجودات ملكوتي بر دو قسم‌اند: يك قسم از آنها تعلق به اجسام ندارد، نه تعلق حلولي و نه تعلق تدبيري. قسم ديگر آن است كه به يكي از اين دو وجه تعلق داشته باشد.(حلولي، يا تدبيري). طايفة اول كه تعلق به اجسام ندارند دو قسم‌اند: يك قسم كه به آنها فرشتگان مهيمنه گفته مي‌شود؛ مستغرق در جمال و متحير در ذات حضرت حق هستند و به موجودات ديگر توجه ندارند و از آنان غافل‌اند.
قسم دوم، فرشتگاني هستند كه خداوند تعالي آنها را وسايط رحمت وجود قرار داده و مبادي سلسلة موجودات هستند كه اهل جبروت نام دارند. مقدم و رئيس آنها روح اعظم است و شايد آية شريفة "تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَالرُّوحُ" اشاره به اين قسم از فرشتگان الهي باشد. اختصاص به ذكر روح براي بيان عظمت است و روح را به يك اعتبار "قلم اعلي" و به اعتبار ديگر "عقل اول" گفته‌اند و برخي آن را جبرئيل مي‌دانند. امام راحل (قدس سره)دربارة عظمت رسول وحي و واسطة ايصال مي‌فرمايد: "جبرئيل امين و روح اعظم، رسول وحي است. ايشان مي‌افزايد: پس از خروج رسول اكرم از جلبات بشريت و توجه دادن شطر قلب را به حضرت جبروت، متصل به آن روح اعظم شود و آن يكي از اركان اربعه‌ دار تحقق است بلكه اعظم اركان و اشرف انواع آن است چه آن ذات شريف نوراني ملك موكل علم و حكمت و صاحب ارزاق معنويه و اطعمه روحانيه است؛ از كتاب خدا و احاديث شريفه، تعظيم جبرئيل و تقدم او بر ديگر ملائكه استفاده مي‌شود."10

انقطاع وحي و ختم نبوت از ديدگاه امام راحل(ره)

امام راحل (قدس سره) نيز معتقد است كه "وحي تشريعي قطع شده و دوران نبوت با رحلت حضرت محمد مصطفي(صلي الله عليه وآله‌وسلم) به پايان رسيده است. ايشان با توجه به چشم‌انداز عرفاني خويش، بر آن است كه اگر سالك به مرتبة فناي ذاتي و فناي تام رسيد و پس از آن براي او در اين مقام، افاقه حاصل شد، براساس استعداد خود به مناسبت عين ثابتش به هدايت خلق قيام مي‌نمايد و مخاطب اين خطاب الهي واقع مي‌شود: "يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ *‌ قُمْ فَأَنْذِرْ" ؛ "اي جامه به خود پيچيده، برخيز و بيم ده" (مدثر/ 1و2) و اگر عين ثابتش تابع(اسم اعظم) باشد، دايرة نبوت به او ختم مي‌شود؛ چنانچه به رسول اكرم و نبي معظم خاتم، (صلي الله عليه و آله وسلم) ختم شد. او احدي از موجودات اولين و آخرين و انبياي مرسلين(عين) ثابت شان، تابع اسم اعظم و ظهور ذات به جميع شئون نبود، از اين جهت ظهور به تمام شئون پيدا كرد و غايت ظهور به هدايت حاصل شد و كشف كلي واقع گرديد و نبوت ختم به وجود مقدسش شد.
اگر فرضاً از اوليا به تبع آن ذات مقدس و هدايت او بدين مقام رسد، كشفش عين همين خواهد بود، و تكرار در تشريع جايز نخواهد بود سپس دايرة نبوت به وجود مقدسش به آخر رسيد و لبنة آخري را در دايرة نبوت گذاشت. چنانچه پيغمبر(ص) فرمود: "مثال من درجمله پيامبران، مثال مردي است كه خانه‌هايي بسازد، پس آن را نيكو و كامل و زيبا گرداند و در آن جاي يك خشت را خالي گذارد و آن را قرار ندهد، مردم دور ساختمان به گردش درآيند و از آن شگفت زده شوند و بگويند: "كاش! جاي اين خشت پر بود پس من در جمله پيامبران جاي آن خشت هستم".11 بنابراين با رحلت گل سرسبد آفرينش و اشرف مخلوقات پيامبر گرامي اسلام وحي تشريعي منقطع شد ليكن پوشيده نيست ولايت علي(عليه السلام) و فرزندان آن حضرت، برقرار است و در اين زمان نيز امام مهدي(عليه‌السلام) صاحب عصر و زمان خاتم اوصياء اين ولايت را به عهده داشته و جهانيان از پرتو وجود آن ماه نوراني بهره‌مند مي‌شوند و باب الهام همچنان مفتوح است. پس از پيامبر گرامي اسلام، برتري و شرافت به امامان معصوم(عليهم السلام) اختصاص داشته و مرتبة وجودي اميرالمومنين(عليه السلام) و ديگر امامان معصوم(عليهم السلام) نسبت به پيغمبر(صلي الله عليه و آله و سلم) مرتبة روح است از نفس ناطقه."12

پي‌نوشت‌ها:

1. ر. ک: امام خمینی(ره)، نبوت از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص 446. آداب الصلاة، ص 322 ؛ صحیفة نور، ج 17، ص 251.
2. ر. ک: امام خمینی(ره)، آداب الصلاة، ص 322.
3. همان، ص 323.
4. همان.
5. همان مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 211.
6. همان، ص 207 و 208.
7. همان، طلب و اراده، ص 24.
8. همان، جایگاه زن در اندیشه اسلامی، ص 42 و 43.
9. همان.
10. همان، اربعین حدیث، ص 414 و 415؛‌ نبوت از دیدگاه امام خمینی، ص 458- 459؛ آداب الصلاۀ، ص 338-341.
11. همان.
12. همان. مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، ص 179.

مقالات مشابه

آسيب شناسي ديدگاه يوري روبين در مورد «اصالت وحي»

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهحسن رضایی هفتادر, مهدی همتیان

الميزان و تحليل وحي

نام نشریهمعرفت کلامی

نام نویسندهمصطفی کریمی

درجات معنای واژه ها در قرآن کریم با رویکرد به مفهوم واژه «وحی»

نام نشریهکتاب قیم

نام نویسندهحسن نقی‌زاده, سهیلا پیروزفر, ندا خداشناس فیروزآبادی

بررسی کارکرد تذکری وحی

نام نشریهثقلین

نام نویسندهرضا برنجکار, مهدی نصرتیان اهور

گفت وگوهاي توحيدي خداوند با پيامبران

نام نشریهمعارف قرآنی

نام نویسندهحمیدرضا بصیری, نادیا تبریز

چگونگی وحی نبوت از دیدگاه قرآن و روایات

نام نشریهکلام اسلامی

نام نویسندهعلی ربانی گلپایگانی